حساسیت اندام چشم و ظرافت و پیچیدگی خاصی که خالق حکیم در این عضو قرار داده است و نیز مشکلات بهداشتی و درمانی و بروز بیماریهای گوناگون همواره در طول تاریخ، محرومیت بسیاری از انسانها از این نعمت بزرگ و دست و پنجه نرم کردن آنها با مشکلات و رنجهای فراوانی را در پی داشته است.
در طول قرنهای متمادی تنها عامل موثری که زمینهساز فعالیتهای افراد دارای آسیب بینایی بوده، حافظه آنان بوده است. بسیاری از این افراد با اتکا به حافظه خود و از برکردن متون دینی و ادبی توانستهاند جایگاه رفیعی در جامعه بهدست آورند بهطوری که در مناطقی از کشور ما، لفظ حافظ بهعنوان لقبی معتبر برای نابینایان بهکار رفته و هنوز هم رواج دارد.
در این میان نابینایانی که قدرت حافظه ضعیفتری داشتند و یا امکان حضور در اجتماعات بزرگ به مراکز دینی از قبیل مساجد و کلیساها را نداشتند ناچار بودند رنج ناشی از انزوا را پذیرفته و سایر استعدادها و توانمندیهایشان در اثر عدم دسترسی به امکانات آموزشی و توانبخشی نیمبندی که در زمان آنها وجود داشت در معرض نابودی قرار گیرد و بهتدریج به سرباری برای دیگران تبدیل شوند.
نتیجه نهایی این روند، هدر رفتن استعدادهای خدادادی آنان و تحمل زندگیی سرشار از تحقیر و ناکامی بود. تا اینکه ظهور پدیدهای بینظیر بهنام خط بریل زندگی بسیاری از نابینایان را متحول کرد، ابزارهای مناسب برای چاپ کتب بریل همچون لوح و قلم، ماشین تایپ بریل، حسابافزار، دستگاه چاپ بریل و غیره ساخته شد. و فرصتهای نسبتاً برابری برای نابینایان و سایر اقشار جامعه فراهم گردید. مدارس ویژه نابینایان در دنیا تأسیس شدند و تحصیلکردگان نابینا به دانشگاهها راه یافتند.
با ورود خط بریل به خاورمیانه و تهیه نسخه فارسی آن توسط شادروان کریستوفل و تأسیس مدرسهای توسط خود او در اصفهان، راهاندازی و گسترش مدارس ویژه نابینایان توسط ایرانیان در برنامه کار قرار گرفت. نمونه بارز این مدارس مدرسه شبانهروزی ابابصیر در اصفهان، مدرسه شبانه روزی شوریده شیراز، مجتمع آموزشی نابینایان شهید محبی تهران، مجتمع آموزشی دخترانه نرجس در تهران، مدرسه روزانه شیخ محمد خیابانی تهران، آموزشگاه نابینایان شادروان دکتر خزائلی در تهران، مدرسه نابینایان تبریز، مدرسه نابینایان پسرانه و دخترانه مشهد و مدرسه شبانه و روزانه نابینایان بیجار در کردستان بودند که باعث شدند استعداد بسیاری از افراد دارای آسیب بینایی در این مدارس شکوفا شده و آنان نیز در میدان ارائه خدمت به جامعه، دسترسی به زندگی شخصی مستقل و بروز قابلیتهایشان به فرصتهای برابری با افراد دیگر دست یابند.
اما هنوز با دو پرسش مهم مواجهیم که پاسخ به آنها در زندگی نابینایان و دستیابی آنها به تحصیل و توانبخشی و کسب مهارتهای زندگی مؤثر است.
پرسش نخست این است که آیا وجود این مدارس و سایر مدارس مشابه و نیز حضور نابینایان در مدارس عادی که از آن تحت عنوان آموزش فراگیر یاد میشود توانسته است فرصتهای برابر را برای نابینایان شهری و روستایی فراهم نماید؟
پرسش دوم این است که در صورت منفی بودن پاسخ سؤال اول راهکار مناسب برای ایجاد چنین فرصتی چیست؟
از نظر نگارنده این سطور، پاسخ پرسش اول منفی است زیرا اولاً: دوری مسافت و ضعف اقتصادی بسیاری از خانوادهها باعث شده که تعداد کثیری از والدین از فرستادن فرزندان نابینایشان به این مدارس شبانهروزی دوردست امتناع ورزند. ثانیاً: وجود مشکلات فرهنگی و عدم توجیه والدین روستانشین نیز نابینایان زیادی را از حضور در چنین مراکزی محروم ساخته است. ثالثاً: از آنجا که در دوره اخیر با تعطیلی آموزشگاههای مردمی نابینایانی که شرایط سنی را بهدلایل فوقالذکر از دست میدادند؛ دیگر نمیتوانستند در آموزشگاههای دولتی (وابسته به آموزش و پرورش) راه یابند.
تحقیقات میدانی اینجانب و بسیاری از فعالان و افراد پیگیر تحصیل و توانبخشی آسیبدیدگان بینایی نشان میدهد که هنوز در روستاهای کشور، بسیاری از این افراد از تحصیل و توانبخشی و کسب مهارتهای زندگی بازمانده و به سرنوشت نابینایانی دچار شوند که در دوره قبل از اختراع خط بریل میزیستند. حتی نابینایانی هستند که نامشان در لیست نهضت سوادآموزی بهعنوان باسواد ثبت شده است، در حالی که خودشان از ماجرا بیخبرند.
براساس برنامههای سازمان بهزیستی مراکز CBR معلولین روستایی را شناسایی کرده و خدماتی را به آنان ارائه میدهند. اما مستمری محدود بهزیستی جای خالی توانبخشی را پر نمیکند. مثلاً یک نابینا به تحرک و جهتیابی مبتنی بر یافتههای علمی نیاز دارد و لازم است به امکانات ورزشی ویژه نابینایان دسترسی داشته باشد و با ابزارهای الکترونیکی نوظهور آشنا شود؛ اما تحقق این امر در بسیاری از روستاهای ما امکان پذیر نیست.
سازمان آموزش و پرورش استثنایی نیز گسیل معلمین رابط به روستاها و هماهنگی با نهضت سوادآموزی را در دستور کار خود قرار داده است. ولی حضور معلم رابط آن هم هفتهای چند ساعت نمیتواند مشکلات یاد شده را برطرف نماید. آیا معلم رابط میتواند از سویی هماهنگی میان مسئولین و معلمین مدارس با افراد نابینا را انجام دهد و از سوی دیگر آموزش تکنیکهای تحرک و جهتیابی را بر عهده گیرد؟ و آیا چنین معلم رابطی توانایی آشنا نمودن فرد نابینا با ابزارهای روز همچون رایانه و غیره را دارد؟ و آیا اصلاً چنین اموری منطقاً در حیطه وظایف او میگنجد؟ همچنین آیا مسئولیت آموزش مهارتهای زندگی به افراد نابینا و کمبینا بر عهده معلمین رابط یا کارکنان CBR است؟ آیا گزارش مستندی از رفع مشکلاتی از این دست موجود است؟
با قاطعیت میتوان گفت پاسخ این پرسشها نیز منفی است. چراکه: وظیفه معلم رابط، تسهیل حضور دانش آموز معلول در مدرسه عادی است نه آموزش مستقیم. همچنین کارکنان CBR نیز خدمات خاصی را بر عهده دارند که بسیاری از این نیازها را شامل نمیشود.
تفاوت فاحش دیگر میان معلولین روستایی و شهری این است که در اجرای ماده ١٤ قانون حمایت از حقوق معلولان، نظامنامهای در سازمان فنی و حرفهای تدوین شده و در آن مقرر شده است که حرفههای مورد نیاز به معلولین آموزش داده شوند ولی متأسفانه در این نظامنامه جایی برای دسترسی و بهرهمندی معلولین روستایی از جمله نابینایان وجود ندارد. کدام معلول میتواند از روستا به شهر بیاید و با استفاده از مستمری اندک سازمان بهزیستی بهمنظور شرکت در کلاسهای مهارتآموزی سازمان فنی و حرفهای و یا هر کلاس دیگری در شهر اسکان یابد. توجه به این امر مهم در کنار امور تحصیلی از ضروریاتی است که غفلت مسئولین از آن توجیهپذیر نیست و باید برایش چارهای اندیشیده شود. از نظر نگارنده چاره اساسی، پاسخی است که توسط فعالین امور معلولان بهویژه نابینایان و کمبینایان بهعنوان راهکار اساسی در پاسخ به پرسش بنیادین دوم ارائه شده است که مختصری از آن ذیلاً تقریر میشود.
آن راهکار ایجاد مراکز آموزشی و توانبخشی ویژه افراد دارای آسیب بینایی در مراکز استانها (و در صورت لزوم) در شهرهای بزرگ، توسط بخش مردمی و با حمایت سازمانهای متولی، همچون سازمان بهزیستی و سازمان آموزش و پرورش استثنایی است. در راستای تبیین پیشنهاد مذکور، نکات زیر حائز اهمیت و درخور توجه است:
١- دستور العمل تشکیل و اداره مرکز توسط سازمان بهزیستی با همکاری تشکلهای مردمنهاد مربوط به نابینایان و کمبینایان با توجه به ویژگیها و نیازمندیهای آموزشی و توانبخشی آسیبدیدگان بینایی تدوین و در چارچوب مقررات مربوط به دستورالعمل ماده 26 نسبت به صدور مجوز مربوطه اقدام شود.
٢- آن دسته از نابینایان و کمبینایانی که در روستاهای خود به امکانات مورد نیاز دسترسی ندارند، پس از پذیرش در نزدیکترین مرکز، امور تحصیلی آنها در آموزش و پرورش استثنایی و یا در مدارس عادی با همکاری سازمان آموزش و پرورش استثنایی ساماندهی شده و جهت بهرهمندی از سایر خدمات آموزشی و توانبخشی با سایر مراجع ذیربط همچون سازمان آموزش فنی و حرفهای، هیئت ورزشهای نابینایان و کمبینایان و غیره هماهنگی لازم انجام شود.
٣- بهمنظور تسهیل در تحصیل و آموزش مهارتهای زندگی به آن دسته از نابینایان و کمبینایانی که از نظر سنی بازمانده از تحصیل محسوب میشوند لازم است در خود مرکز برنامههایی برای آنان تدوین شود و به کمک معلمین و مربیان متخصص نسبت به آموزش و توانمندسازی آنان و بهبود وضع زندگی، تأمین استقلال شخصی و نیز مهیا شدن ایشان جهت شرکت در امتحانات متفرقه پایه ششم ابتدایی و سوم متوسطه اول، اقدام شود.
بهرهمندی از نیروهای داوطلب، پتانسیل مناسبی برای تحقق امر فوق است که البته در این مورد تجارب ارزندهای در استان کردستان وجود دارد و میتواند برای برنامهریزان و دستاندرکاران، مفید و مؤثر واقع شود. (نکته درخور توجه این است که نیکوکاران مؤسسه خیریه دارالاحسان سنندج در نظر دارند، تجارب فوق را در قالب کتابچهای جهت استفاده نیکاندیشان و افرادی که توانمندسازی نابینایان روستایی را در برنامه کار خود قرار دادهاند به چاپ برسانند.)
اکنون وقت آن است که با توجه به مشکلات مالی سیستم دولتی، این مجال برای بخش مردمی فراهم شود تا گره دیگری از مشکلات نابینایان گشوده شود. شایان ذکر است نیکاندیشان و نیکوکاران کردستانی با استفاده از حمایتهای بیدریغ مردم و بهکارگیری برخی حمایتهای اندک سازمانهای متولی تاکنون بیش از 10 نفر از دختران نابینای بازمانده از تحصیل روستایی را روانه دانشگاه کرده و تعداد دیگری از دختران و پسران دارای آسیب بینایی واجد شرایط را تحت حمایت خود قرار داده و دستورالعمل پیشنهادی خود را از طریق سازمان بهزیستی استان به بهزیستی کشور ارسال کردهاند تا این طرح بهعنوان دستورالعمل کشوری به سایر نقاط مملکت سرایت یافته و بهویژه در استانهای محروم، مورد استفاده قرار گیرد.
امید است نهتنها نابینایان، بلکه تمامی معلولین روستایی بیشازپیش توسط مسئولان امر دیده شوند و فریاد کسانی که آلام و رنجهای آنان را با تمام وجودشان ادراک و احساس میکنند به گوش مسئولین امر برسد و این راهکار به گونهای تحقق یابد که ایجاد فرصتهای برابر برای معلولین ساکن روستاها با معلولین شهرنشین را میسر و محقق نماید.
وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
* مشاور استاندار و مدیرکل بهزیستی استان کردستان در حوزه معلولان و عضو هیئتمدیره مؤسسه خیریه دارالاحسان
نظرات